سلام آقا حرفی برا زدن ندارم چی بگم اصلا چی دارم بگم فقط میتونم بگم
معرفت کبوترهای حرمت بیشتر ازمنه اونا جایی غیر از خونه شما نمی روند
بی وفایی من کجا و وفای کبوترات کجا
درياي من! درون نگاهت شناورم
بر گنبد زلال ضريحت، کبوترم
مي آمدم کنار تو اي ناجي بزرگ!
هر وقت سقف فاجعه مي ريخت بر سرم
شرمنده ام که اين همه زخم کبود را
هر روز و شب به محضر پاکت مي آورم
کي مي شود هميشه صبورم! بزرگ سبز!
يک آسمان ترانه برايت بياورم
امشب دوباره رو به ضريحت نشسته ام
تو آسمانِ آبي و من يک کبوترم
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1